غروبی در کنارت گریه کردم تو را گفتم عشقت هست دردم
مرا باور نکردی لحظه ای تو شبی رفتم که دیگر برنگردم
قسم می خورم من با تار و پودم که جا داری تو عمق وجودم
به هر شهری که رفتم بی تو آنجا بی آسوده از یادت نبودم
غروبی در کنارت گریه کردم تو را گفتم عشقت هست دردم
مرا باور نکردی لحظه ای تو شبی رفتم که دیگر برنگردم
قسم می خورم من با تار و پودم که جا داری تو عمق وجودم
به هر شهری که رفتم بی تو آنجا بی آسوده از یادت نبودم