حس میکنم به یه تخلیه ی روانی شدید احتیاج دارم.
انگاری ناخودآگاهم پر شده و لبریز...
اون sms نام رئیس جمهور بعدی مصر رو واسه پسر عموم فرستادم ، جواب داده : به نظر من گزینه ی پنج :|
اون وخ یه همچین آدمی دکتر بشه و من نشم !
از سر شب یه جور عجیبی بودم ، الانم وب یکی از دوستای خیلی قدیمی رو بعد دو سال دیدم و یه جور عجیب تری شدم!
رفتم به اوضاع زندگی اون وقتام..میشه حدود 3-4 سال پیش!
دلم میخواد برم یه گوشه و آهنگ "آینه ها" ی فرهاد و بارها و بارها گوش کنم و صورتم خیس شه از اشکای بی امونم...
بلند بلند گریه کنم و فقط داااااد بزنم...
بعد که تخلیه شدم بازم میشم همون مریم خوش خنده ی همیشگی که هیچی رو به روی خودش نمیاره...!
بابام واسه سه چار روزی رفته یزد ، بعد الان گوشی مامانم و دیدم به بابام sms زده بود : سلام گلم،شب قشنگت بخیر!
بابامم جواب داده : سلام عزیزدلم ، شبت بخیر!
کلی خندیدم! آخه سلام و خداحافظ تو یه sms ؟؟ زن و شوهرای قدیمی م دنیایی دارن برا خودشون :))
مادر است دیگر....هنوز نتونستم جای پسته و آجیلی که برا عید خریده رو پیدا کنم :))
ااااااک یه چیزی!!! یه ترفند پیدا کردم ، برا ایرانسل ، یه شارژ میزنی سه برابر شارژ میشه!!!
هنوز خودم امتحان نکردم.اگه واقعی بود پخشش میکنم! این همه ایرانسل از ما زد! یه بارم ما....واااالاااا !
کد پیشواز رستاک حلاج نیازمندیم شدیدا :(
امروز امیر خیلی جدی از روی کتاب بخوانیمش ، کلمه ی مصطفی رو با همون تلفظ مصطفی خوند :) هرچی بهش می گفتیم بابا این مصطفاست ، می گفت برین باباااا بی سوادااا اینجا نوشته مصطفی!!!قبولم نمی کرد بچه !
هیچی دیگه ! الان صداش میکنم مصطفی :))