loading...
نوشته های من
زهرا احمدی بازدید : 7 شنبه 10 اسفند 1392 نظرات (0)

سلام

چقدر چرته آدم بی مقدمه شروع کنه نه؟؟؟ولی من شروع میکنم:

توی کلاس که عاقا کلی خندیدیم تازه متوجه ی یه چیزی در تیچر"ع"شدیم که دیگه بماند چقدر سرش ترکیدیم!!

کلاس تموم شد اینقدر این خانم"ع"ما رو نگه داشت عشقمان رفتند!!!حالا ما در حال گشتن توی طبقه ی 3بودیم

یهو دیدیم شقایق داره از ذوق میترکه داد زد مائده؟؟؟سارینا؟؟؟؟واییییییییییییی تیچر"ن"(همون تیچری که خیلی

دوسش دارم و کلی هم سر عشقم با هم شوخی میکردیم)یعنیا منو سارینا جیغغغغغغ پیش به سوی دفتررررررر

وایییییییییییی عاقا داشتم از ذوق میمردم اون وسط اصن کلی ذوقیدیم اون وسط نیشمون باز بود میگفتیم

وای تیچر"ن"خلاصه دست دادیم و سراغ ثمین رو گرفت و گفتیم نیومده!!هیچی دیگه عشقمونو توی دفترم سرک

کشیدیم پیدا نکردیم معلوم نیس توی کدوم سوراخ،سمبه ای قایم شده بود:|

هیچی دیگه رفتیم بیرون دیدیم مامی سارینا نیومده وایسادیم توی کوچه یهو دیدیم عشق بنده دارن میانیعنیا

آدم شاخ در میاره از این کاراش سلام کردیم گفت سلام عزیزممممم الهی بمیرم تازه دستکشو دستش کرده بودا

بمیرم من الهی دستکشو در آورد دست داد دست دادم:) پیش بقیه ی تیچرا و وسط کوچه ضایع بود بوسیدن!!!

بعدش پرسیدم فاینالتون بیستمه دیگه نه؟؟؟گفت آره!!!گفتم اوکی:)

بعدش از بقیه ی تیچرا جدا شد و طرف ما اومد ولی من خنگ منگل نمیدونم چرا گفتم بابای تیچررررر:| یعنیا عاقا

من الان بزنم خودمو بکشم؟؟؟آخه میتونستم تا آخر راه با خودش برم!!!میتونستیم دوتایی بریم و حرفم بزنیم!!!!

یعنی من خودمو نکشم امشبا آدم نمیشمممممممم:| و در آخر برمیگردیم به عنوان پست:|


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 502
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 220
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 257
  • بازدید ماه : 386
  • بازدید سال : 796
  • بازدید کلی : 11,439